کد مطلب:212881 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:45

کارمندی در حکومتهای ظالمانه
نویسنده گوید: از ظاهر روایت استفاده می شود كه اگر كارمند حكومت ظالمانه به برادران شیعه خود كمك كند، همكاری با حكومتها قانونا مانعی ندارد و كفاره معاونت و یاری آنان همان احسان با برادران است. و مؤید این مطلب روایتی است كه از امام هفتم (ع) نقل شده كه به علی بن یقطین فرمود: «كفارة عمل السلطان الاحسان الی الاخوان»، جبران كار برای سلطان، نیكی با برادران است. [1] .

وقتی علی بن یقطین به حضرت موسی بن جعفر (ع) از حال خود، به جهت ابتلاء به مجالست و مصاحبت و وزارت هارون الرشید، شكایت كرد. حضرت به او فرمود: «یا علی ان لله تعالی اولیاء مع اولیاء الظلمة لیدفع بهم عن اولیائه و انت منهم یا علی»، از برای خدا تعالی اولیایی است با اولیاء ظلمه تا توسط ایشان ظلم و اذیت را از اولیاء خود دفع كند؛ و تو، ای علی بن یقطین! از جمله ایشانی. [2] .

«و فی البحار عن كتاب حقوق المؤمنین لابی علی بن طاهر قال: استأذن علی بن یقطین مولای الكاظم علیه السلام فی ترك عمل السلطان فلم یأذن له و قال علیه السلام لا تفعل فان لنا بك انسا و لاخوانك بك عزا و عسی ان یجبرالله بك كسرا و یكسر بك نائرة المخالفین عن اولیائه، یا علی كفارة اعمالكم الاحسان الی اخوانكم، اضمن لی واحدة و اضمن لك ثلاثا، اضمن لی ان لا تلقی احدا من اولیائنا الا قضیت حاجته و اكرمته و اضمن لك ان یظلك سقف سجن



[ صفحه 503]



ابدا و لا ینالك حد سیف ابدا و لا یدخل الفقر بیتك ابدا، یا علی من سر مؤمنا فبالله بداء و بالنبی صلی الله علیه و آله ثنی و بناثلت» - در كتاب بحار، از كتاب حقوق المؤمنین، نوشته ابی علی بن طاهر، نقل شده كه علی بن یقطین از امام هفتم (ع) اجازه گرفت كه از كارش استعفا دهد و برای حكومت وقت كار نكند. امام اجازه نفرمود و دستور داد به كارش ادامه دهد و سپس فرمود: ما به تو انس داریم و تو مایه عزت برادرانت می باشی، امید است كه خداوند به وسیله تو شكستگی ها را جبران نماید و به وسیله تو قدرت مخالفین را درهم بشكند. ای علی! كفاره كارهای شما احسان و نیكی به برادرانتان است. یك چیز را برای من ضمانت كن من سه چیز را برای تو عهده دار می گردم؛ هر گاه یكی از دوستان ما به تو مراجعه كرد حاجتش را بر آوری و او را گرامی داری من نیز ضمانت می كنم كه سقف زندان بر سرت سایه نیفكند و تیزی شمشیر را نبینی و هیچ گاه فقر و فلاكت وارد منزلت نگردد. ای علی! هر كس مؤمنی را شاد كند خدا و پیامبر و ما را شاد كرده است. [3] .

در كافی از یونس بن عمار روایت شده كه گفت: به حضرت صادق (ع) عرض كردم: همسایه ای، از قریش از آل محرز، دارم كه نام مرا فاش كرده و مرا شهره مردم ساخته، هرگاه كه بر او می گذرم می گوید: این رافضی اموال را به نزد جعفر بن محمد می برد.

یونس گوید: حضرت به من فرمود: به او نفرین كن؛ آن گاه كه به سجده آخر از دو ركعت اول نماز شب روی خدای عزوجل را حمد كن و زبان به تمجید الهی بگشای و بگو: «اللهم ان فلان بن فلان قد شهرنی و نوه بی و غاظنی و عرضنی للمكاره اللهم اضربه بسهم عاجل تشغله به عنی اللهم و قرب اجله و اقطع اثره و عجل ذلك یا رب الساعة

یونس گوید: چون به كوفه رسیدم هنگام شب بود، پس از خانواده خود از حال آن مرد پرسیدم و گفتم: آن مرد چه كرد؟ گفتند: وی بیمار است، و هنوز سخنم را به پایان نرسانده بودم كه صدای شیون از منزل او بلند شد و خبر دادند كه او درگذشت. [4] .

و نیز در كافی، در باب شدت ابتلای مؤمن، و باب دعا برای دردها و بیماری ها، روایت شده كه وقتی یونس بن عمار عارضه چهره خود را به امام صادق (ع) عرضه می دارد و می گوید: مردم تصور می كنند كه خداوند به آنكه توجهی دارد مبتلایش نسازد؛ و حضرت، با



[ صفحه 504]



ذكر مومن آل فرعون [5] كه انگشتانش از كار افتاده و فلج بود، این پندار را باطل دانسته به او دعایی تعلیم می فرماید كه در سجده آخر دو ركعت اول نماز شب بخواند و در دعا اصرار و پافشاری نماید؛ و او با انجام آن، پیش از آنكه به كوفه برسد، اثری از بیماری در چهره اش باقی نمی ماند. [6] .


[1] تحف العقول، حكم و مواعظ حضرت موسي بن جعفر (ع)، ح 20، ص 434 - بحارالانوار، ج 10، ص 247.

[2] اختيار معرفة الرجال، ص 433 - مجالس المؤمنين، مجلس پنجم، ص 388.

- در فروع كافي، ج 5، كتاب المعيشة، ص 112، و در من لايحضره الفقيه، ج 3، باب المعايش و المكاسب، و در وسائل الشيعه، ج 12، ص 139، اين حديث با اندكي تفاوت آمده است.

[3] بحارالانوار، ج 48، ص 136 و ج 75، ص 379.

[4] اصول كافي، ج 2، باب نفرين بر دشمن، ص 371.

[5] كه با همان دستان ناقص خود اشاره مي كرد و مي گفت: «يا قوم اتبعوا المرسلين» (سوره يس، آيه 20)، اي مردم رسولان خدا را پيروي كنيد.

- چون اين مطلب مربوط به مؤمن آل ياسين است، مرحوم مجلسي، ذكر مؤمن آل فرعون به جاي مؤمن آل ياسين را از اشتباهات راويان و كاتبان اين حديث مي داند (اصول كافي (ترجمه و شرح آقاي مصطفوي) ج 3، ص 359).

[6] اصول كافي، ج 2، ص 200 و 371.